شب وصل
شور و نشاطی به پاست ، مجلس مهر و وفاست
روشنی و شمع جمع ، یار نکو روی ماست
بوسه طلب می کنیم ، از لب شیرین دوست
وه ، که چه نیکو شبی است،شب،شب پر ماجراست
هر که در این جمع نیست ، عمر تباهش شود
شادی و شور و نشاط ، درد و غم از ما جداست
ما همه دلداده ایم ، عاشق و دیوانه ایم
زاهد خلوت نشین ، عمر تو هم بر فناست
جمع پر از خوبروی ، از سخن وصل گوی
قاصدک نیک گوی ، آن بت زیبا کجاست
ساکت و خاموش شد ، ناله و اندوه دل
امشب و باقی عمر ، وصل مرا آشناست
از تو سخن گفته ام ، ای همه هستی من
چون تو نباشی به شهر ، صحبت من نارواست
هادی و شادی ببین ، خنده به لب همنشین
در دل غمگین او ، شادی و شوری به پاست